آرین آرین ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

بنده ی سفارشی

میگن فصل بهار توراهه اما من میگم تو خونه ماست

به نام خدا آرین خوشگلم سلام الان درست یه ساعته که تو خوابی ومن دارم برات مطلب مینویسم.خواستم یه تغییر کوچولو تو عنوان بدم که دستم خوردو همش پاک شد همش از تو گفتم ازاینکه چطور موقع دیدن ماهییا دهن کوچولوتو بازو بسته میکنی ازاینکه چطور ماهرانه با موبایل گیم بازی میکنی   از اینکه چطور میری وای میستی رو میز و بعد میترسی   وکلی چیزای دیگه که ثابت میکرد با وجود تو بهار همیشه تو خونه ی ماست نه هیجای دیگه فقط حیف که وقت ندارم دوباره بنویسم آرینم بهارم عاشقتم مامانم     ...
12 اسفند 1391

مامان بودن کوتاهه

به نام خدای بخشنده و مهربون گلکم سلام وقتی به زندگیمون فکر میکنم-به زندگی پاک وآرومه سه نفرمون-به آرامشی که از هم میگیریم-به معنی ای که از هم داریم-به رنگ وبویی که تو به عشق من وبابا بخشیدی-به خدایی که مارو فراموش نمیکنه....احساس می کنم چه قدر خوشبختم و این خوشبختی رو برای همه ی دلای با خدا آرزو میکنم امروزا گذر زمانو خیلی احساس میکنم.عمرا به نظرم کوتاه شده.دیروزمو میبینم امروزمو وفردامو بعدشم پس فردامو ...میترسم اما امیدوارم نه به خودم نه به عملم به لطف خدا...میگم راستی چرا اینقدر عجله میکردم که بزرگ شی؟مگه تو همش چه قدر بچه ای؟ چه قر نوجوون؟چه قدر جوون؟باید قدر لحظه به لحظه تو بدونم.آخه مامان بودن خیلی کوتاهه...اینگار همین دیروز بود...
7 اسفند 1391
1